هارمونی و یا هماهنگی رنگها در واقع به معنای چیدمان مورد قبول اجزا یک کل می باشد.
باید خاطر نشان کرد که وجود هارمونی در تمام جنبههای زندگی و هنر بیننده و یا مخاطب را مجذوب خود خواهد کرد.
هارمونی باعث زیبایی در آن اثر خواهد شد.
بطور مثال هارمونی در موسیقی، شعر، رنگ، کلام حتی در یک تابلوی نقاشی، خود را نمایان کرده و باعث جذب مخاطب می، گردد.
از نظر دیداری، هماهنگی و نظمی خاص، موجب لذت می شود خواه در دیداری و خواه در شنیداری و یا گفتاری.
احساس وجود نظم و تعادل را برای مخاطب به ارمغان می آورد.
زمانیکه موردی آن هماهنگی های لازم را ندارد و در واقع ناهماهنگ است یا خسته کننده خواهد شد و یا وحشتناک.
ذکر این نکته خالی از لطف نیست که بیان گردد، چنانچه هارمونی بیش از حد باشد و ترکیبی بسیار ملایم و غیرمجذوب داشته باشد، باعث علاقه مخاطب نمیشود.
چه وجود بیش از حد و چه عدم وجود هارمونی، خود هر دو عامل، عدم جذب مخاطب را در پی خواهد داشت.
جالب است بدانید که؛
سیستم مغزی انسان طوری بنیان نهاده شده که اگر چیزی قابلیت سازماندهی نداشته و نامفهوم باشد، ترد شده و پس زده میشود.
در واقع دیدن نیازمند یک ساختار منطقی بوده و این هارمونی و یا هماهنگی رنگی باعث خواهد شد که حس علاقه به دیدن و حس تعادل بوجود آید.
به طور کل اگر بخواهیم در یک جمله موضوع را مطرح نماییم آن این است که؛
” یکپارچگی مفرط موجب تحریک ناپذیری و پیچیدگی مفرط موجب تحریک بیش از اندازه مغز خواهد شد”.
تعادلی پویا نتیجه وجود هامونی و یا همان همانگی است.
خالی از لطف نیست که بیان شود برای نظاره تعالی هارمونی و هماهنگی و وجود نظم تنها کافیست که به هارمونی رنگها در دل طبیعت توجه ای خاص شود.
در اینجا به چند تئوری رنگ اشاره خواهیم کرد.